دختر بابا

همه از دایره ی عشق تو بیرون رفتند دل ما بود که چون نقطه ای پا بر جا بود

دختر بابا

همه از دایره ی عشق تو بیرون رفتند دل ما بود که چون نقطه ای پا بر جا بود

عناوین یادداشت‌ها

  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 14 آبان‌ماه سال 1386 16:50
    سلام! میدونم خیلی دیر آپ میکنم به خاطر همین تصمیم گرفتم اصلا دیگه آپ نکنم خیلی هاتون میدونید خیلی ها هم نه من یه سال پیش وبمو بستم که درس بخونم برای کنکور خوشبختانه قبول شدم . ولی بیشتر وقتمو دانشگاه هستمو وقتی میام خونه خسته اصلا دلم راضی نمیشه این کارو بکنم ولی... همتونو دوست دارم.هر وقت conect شدم به وبلاگ دارها سر...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1386 13:21
    بد رسمی است زمونه ای که کسی سکوت سرشار از فریادت را نمی شنود دستی به رسم دوستی دستانت را نمی فشارد در مرداب دستو پا میزنی و کسی دست نجات به سویت دراز نمیکند باید پناه برد به کنج تنهایی به کنج تنهایی تنهایی را دوست دارم این یه یادگاری از کسیه که بینهایت دوستش داشتم و دارم وتا آخر عمرم خواهم داشت ولی اون موقع اونو...
  • عزیزم دوستت دارم تولدت مبارک!!! جمعه 16 شهریور‌ماه سال 1386 12:57
    سلام!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! امروز روز تولد منه خوشحالید؟؟؟؟خوشحال باشید خوبه!!!! روز تولد من ستاره ها دمیدن پرستوهای عاشق به خونه شون رسیدن روز تولد من بخت(...)از راه رسید نیمه جونی جون گرفت.تشنه به دریا رسید ..... این شعر از اثرات تحویل نگرفتن دیگه عکس هم میذارم برای تولد خودم هر چی دوست داشتم.گیر ندیدا...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1386 14:26
    وقتی که من مردم چشمانم را باز بگذارید تا همه بدانند چشم به راه مردم وقتی که من مردم مرا در تابوت سیاه بگذارید تا همه بدانند سیاه تر از آنچه سیاهی است زندگی کردم وقتی که من مردم تابوتم را در یخ بپوشانید تا به جای یادم برای روزگارم گریه کنند وقتی که من مردم دستانم را باز بگذارید تا همه بدانند تا همه بدانند به آنچه...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1386 19:33
    مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست یا شب و روز به جز فکر تو ام کاری هست آنکه در دل هوس سوختن ما میکرد کاش می آمد و از دور تماشا میکرد!!!!! قشنگ بود؟؟؟نظر یادت نره!!!
  • افسوس یکشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1386 14:55
    یکی را دوست می دارم ولی افسوس او هرگز نمیداند نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاهم که او را دوست دارم ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمی خواند به برگ گل نوشتم من او را دوست دارم ولی افسوس او برگ گل را به زلف کودکی اویخت تا او را بخنداند به مهتاب گفتم ای مهتاب سر راهت به کوی او سلام برسان و بگو که یکی را دوست دارم ولی افسوس...
  • سلاممممممممممممم جمعه 12 مرداد‌ماه سال 1386 12:07
    سلام دوستان دلم خیلی تنگولیده بود براتون...بالاخره کنکورم و دادم حالا نوبت وبلاگمه نمیدونم یادم رفته.نمیدونم باید از کجا شروع کنم و چی بذارم!!!! را میافتم کم کم برای شروع گوخان خوبه ؟ تا بعد
  • کنکور خدا لعنتت کنه تو دست و پامو بستی!!!!!!!!!!! دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1385 19:30
    سلام دوستان من خیلی بدم نه؟؟؟ به جون خودم اصلا نمی رسم آپ کنم فکر کنم باید نیومده بریم اخه میدونید امسال خیر سرم کنکور دارم و یه آموزشگاه ثبت نام کردم که اصلا وقت وبلاگ آپ کردن بهم نمی دن از تمام شما برای همراهی چند ماهتون ممنونم همتونو دوست دارم چون افتخار دادید و حتی به خودتون زحمت دادید دکمه ماوس رو فشار بدید و...
  • حرف عشق تو رو من باکی بگم همه حرفها که آخه گفتنی نیست دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1385 22:00
    سلام ! واقعا ببخشید که من انقدر هر دفعه دیر اپ میکنم ... من و دوستم ندا اسیر یه موضوعی شدیم که....باید همین روزا یعنی همین فردا.............خیلی دلم گرفته ای کاش فردا نشه. حالا ندا ازم خواسته این شعر رو که داریوش خونده و نمیدونم شعرش از کیه براش تو وبلاگ بنویسم این شعر رو خیلی دوست دارم معنی اش خیلی قشنگه همیشه ورد...
  • ابرو شنبه 13 آبان‌ماه سال 1385 15:54
    سلام بالاخره کامپوترم رو درست کردم خوشحالم برای دوست گلم ebru میذارم دلش میخواست بچه ام تیام جونم تورو میگم ها وای چشماشو ببینید!!!!!!!!!!!!!!!! تا بعد...
  • با شرمندگی تمام شنبه 6 آبان‌ماه سال 1385 19:30
    سلام دوستان پوزش به خاطر دیر اپ کردن اخه میدونید دیگه تعطیل که میشه خیلی ها مثل ما میرن شمال کشور و آلودگی رو اونجا هم می برن نمیدونم ایراد از کامپوتر منه یا بلاگ اسکای بهر حال insert image ام هر کاری کردم باز نشد باید ببخشید دوستان تا بعد......
  • امراه چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 14:13
    قبل از هر چیز یک جرعه سلام! امروز به خواسته ی سوگلی دوست خوبم امراه میذارم!شکل و شمایل جدیدش یکم پیر نشونش میده!!نه؟؟ یه نفر بهم گفت برای وبلاگت موضوع بذار بی ربط ننویس!!خوب دلبندم دارم از خواننده های ترکیه عکس میذارم دیگه!!حالا اگه توش ۲ یا ۳ عکس فریدون دیدی موردی نداره زیر سیبیلی ردش کن بره اخه نمیشه و نمی تونم از...
  • در شب سرنوشت ما را بپذیر پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1385 17:52
    تو را آسان نمیتوان شناخت وقتی میگویی علی (ع)خودت از خودت می ترسی .از این که اسمش را بر زبان آورده ای‌ جا میخوری.حس میکنی سایه سنگینی رویت افتاده است که بسیار بزرگ و بلند است .سایه ی اسم علی هم تو را می لرزاند . وقتی میگویی امیر المومنین پر از احترامی همه ی وجودت آرام و مودب است .فکر میکنی در پیشگاه کسی هستی که همه در...
  • دنیا دیگه مثل تو نداره! سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 07:00
    سلام با اینکه اصلا اهل وزنه برداری و ... این رشته ها نیستم و هیچ کس رو نمی شناسم ولی رضا زاده رو خوب میشناسم همون بقول خودم تپلی ای که خودش به تنهایی۱۰ تا تیم رو حریف ما ایرانی ها باید حد اقل قدر این یکی رو بدونیم یکی اون یکی ...(زندی ) فریدون بیچاره رو که گفتن از اونور مرزها با یه پاسپورت اومده جای بچه های خودمون...
  • emre شنبه 15 مهر‌ماه سال 1385 13:05
    سلام امروز هم یکی دیگه از خواننده های ترکیه (emre altug) نظر نظر نظر نظر یعنی شما هیچ نظری درباره ی وب من ندارید؟؟؟؟
  • کامران و هومن سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1385 21:34
    سلام وقت همگی بخیر . این عکسا برای نگین جون بقول خودش (کامی و هومی)امیدوارم خوشت بیاد . عشق را در سکوت سکوت را در امید امید را در تو وتو را در دل و دل را برای تپیدن بخاطرتو دوست دارم اینا جه ربطی به کامران و هومن داره خودمم نمی دونم ولی قشنگه
  • معمار سرنوشت خود باشید!! دوشنبه 10 مهر‌ماه سال 1385 15:04
    حال دنیا را پرسیدم من از فرزانه ای گفت یا باد است یا خاک است یا پروانه ای گفتمش احوال عمرم را بگو این عمر چیست گفت یا برق است یا باد است یا افسانه ای گفتش این ها که می بینی چرا دل بسته اند گفت یا مست اند یا خوابند یا دیوانه ای گفتمش احوال عمرم را پس از مردن بگو گفت یا باغ است یا نار است یا ویرانه ای غروب همیشه واسه من...
  • سفارشی جمعه 7 مهر‌ماه سال 1385 15:48
    اینم برای صبا جونم که گفته مارتین برام بذار اخه صبا تو که خودت ختم ریکی مارتینی من فقط ۲ تا داشتم که برات میذارم راستی وبلاگو بدون نظر ترک نکنیداااااااا!!!!!!!! تا بعد.
  • [ بدون عنوان ] جمعه 7 مهر‌ماه سال 1385 15:36
    سلام این عکس ها رو برای نگین خانم و اقا سالار که لطف کردن و نظر دادن و عکس فریدون خواستن میذارم و به همه ی طرفدارای فریدون ت قدیم میکنم فردای روشنیت را امروز آغاز کن زیرا امروز همان فردایی است که تو دیروز در انتظارش بودی فریدون ایشالا هرجا تو هر تیمی هستی ستاره باشی که هستی و بمونی و موفق و موفق و موفق و موفق تر باشی
  • گوخان سه‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1385 17:09
    یه چیزه دیگه منو ببخشید اگه غلط املایی داشتم از بچگی دیکته ضعیف بودم
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1385 17:04
  • فریدون و گوکان سه‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1385 16:55
    سلام بچه ها تصمیم گرفتم عکس بذارم .عکس از خواننده ها وبازیگر ها ،عکسهای رمانتیک ،... اولین عکس از خوانندهی مورد علاقم میذارم ترکه ،تو روزنامه ها ینویسند گوکان اوزن ولی لرای من همون گوخان اوزنه ۱ چیز دیگه بعضی از لینک هام اگر ببینید وبلاگهای درباره ی فریدون زندی من که عاشق فریدونم عاشق حرف زدنش .بازی کردنش.تیپش....شما...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 3 مهر‌ماه سال 1385 13:32
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 3 مهر‌ماه سال 1385 13:23
  • دوری شنبه 1 مهر‌ماه سال 1385 13:19
    آخر ای دوست نخواهی پرسید که دل از دوری رویت چه کشید سوخت و در آتش خاکستر شد وعده های تو به دادش نرسید جان به لب آمده از ظلمت غم کی به دادم رسی ای صبح امید اخر این عشق مرا خواهد کشت عاقبت داغ مرا خواهی دید دل پر درد مرا مشکن که خدا بر تو نخواهد بخشید نظر یادتون نره . راستی امروز اول مهر یادش بخیر پارسال این موقع امروز...
  • تولدت مبارک انا جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1385 13:17
    هر کی با زمزمه ی عشق دو سه روزی عاشقم شد عشق اون باعث زجر همه ی دقایقم شد اون که عاشق بود و عمری از جدا شدن می ترسید همه ی هراس و ترسش به دروغش نمی ارزید چه اثر ازین صداقت؟ چه ثمر ازین نجابت؟ وقتی قد سر سوزن به وفا نکردیم عادت...
  • مهاجر چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1385 12:14
    روی قبرم بنویسید مسافر بوده است ........ بنویسید که یک مرغ مهاجر بوده است ...... بنویسید زمین کوچه ی سرگردانیست ..... او در این معبر پرحادثه عابر بوده است ...... صفت شاعر اگر همدلی و همدردیست ...... در رثایم بنویسد که شاعر بوده است. بنویسید اگر شعری ازاومانده بجای ...... مردی از طایفه ی شعر معاصر بوده است ...... مدح...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1385 11:52
    عشق آه که هر کس در گوشه وکناری می کوشد تا به گونه ای گرمای دلپذیر آن را در قلب خود حس کند مگر تو بارها با چشمانی پر از اشک به اسمان چشم ندوخته ای و آهی از دل نکشیده ای ؟ به راستی چند بار از سر کوچه یا خیابانی گذر کرده ای ونگاهی آغشته به درد به آن انداخته ای ؟ چند بار در نیمه های شب دست به سوی ستارگان گشوده ای تا سوار...