هر کی با زمزمه ی عشق دو سه روزی عاشقم شد عشق اون باعث زجر همه ی دقایقم شد اون که عاشق بود و عمری از جدا شدن می ترسید همه ی هراس و ترسش به دروغش نمی ارزید چه اثر ازین صداقت؟ چه ثمر ازین نجابت؟ وقتی قد سر سوزن به وفا نکردیم عادت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من همونم که همیشه غم و غصه ام بی شماره اونی که تنها ترینه حتی سایه هم نداره این منم که خوبی هام رو کسی هرگز نشناخته اون که در راه رفاقت همه ی هستیش رو باخته هر رفیق راهی با من دو سه روزی همسفر بود ادعای هر رفاقت واسه من چه زودگذر بود ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مقدس ترین کلمه خداوند ... زیباترین کلمه عشق ... پر احساس ترین کلمه محبت ... پر معنی ترین کلمه نگاه ... عالی ترین کلمه دوستی ... تلخ ترین کلمه جدایی ...دردناک ترین کلمه خیانت ... بدترین کلمه تمسخر ... و آشناترین کلمه تو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امروز تولد دوست عزیزم که خیلی دوستش دارم اناهیتا س بهش تبریک میگم
انا جون ایشالا تولد ۳۱۰ سالگیت دعوتم کنی
دوست خوبم سلام:
خاک در اندیشه ی باران نبود
هیچ نشانی ز بهاران نبود
بال و پر چلچله ها خسته بود
پنجره ی باغ خدا بسته بود
شب چه شبی بود!
شکوه آفرین
چشم به راه تو زمان و زمین
شهر اگر تیره و تاریک بود
لحظه ی لبخند تو نزدیک بود
تا تو فرود امدی از اوج نور
روح زمین تازه شد از موج نور
از نفس گرم تو گل جان گرفت
باغ طراوت سرو سامان گرفت
سبز شد از لطف تو صحرا و دشت
قافله ی چلچه ها باز گشت
آمدی و زمزمه آغاز شد
روزنه ای روبه خدا باز شد
امدی و نوبت فردا رسید
فصل شکوفایی کلها رسید
عاشقانه هایم از حالا مقدمت را گرامی میدارد.
سلام
مبارکه
۳۱۰ سالگی منم میام
پریسای عزیز ... مرسی از اینکه به وبلاگم سر زدی...
برات آرزوی موفقیت میکنم...
سلام
ممنون به وبلاگم اومدی و ممنون از کامنتت
وبلاگ زیبایی داری
تولد دوستت رو هم تبریک میگم
شاد باشی
.
.
.
ای کاش آنقدر فقیر نبودیم تا برای پایمال شدن چیزی بجز
قلبهایمان را تقدیم سرنوشت میکردیم....
سلام
در سکوت می توان نگاه را معنا کرد و
آن را با عشق به دل پیوند زد
می توان بهار را به دیدار برگهای خزان زده برد و
برای رازقی های امید از عطر دوست داشتن گفت
می خواهم سکوت کنم و تنها به حرف نگاهت گوش کنم
منتظر حور گرمتان هستم
سلام
در سکوت می توان نگاه را معنا کرد و
آن را با عشق به دل پیوند زد
می توان بهار را به دیدار برگهای خزان زده برد و
برای رازقی های امید از عطر دوست داشتن گفت
می خواهم سکوت کنم و تنها به حرف نگاهت گوش کنم
منتظر حضور گرمتان هستم
وب/وبلاگ شما خیلی جالب حاست متشکرم
خیلی باحال بود امیدوارم همیشه و همه جا موفق باشی شرمنده شعر بلد نیستم وگرنه برات مینوشتم بای