دختر بابا

همه از دایره ی عشق تو بیرون رفتند دل ما بود که چون نقطه ای پا بر جا بود

دختر بابا

همه از دایره ی عشق تو بیرون رفتند دل ما بود که چون نقطه ای پا بر جا بود

تولدت مبارک انا

هر کی با زمزمه ی عشق دو سه روزی عاشقم شد عشق اون باعث زجر همه ی دقایقم شد اون که عاشق بود و عمری از جدا شدن می ترسید همه ی هراس و ترسش به دروغش نمی ارزید چه اثر ازین صداقت؟ چه ثمر ازین نجابت؟ وقتی قد سر سوزن به وفا نکردیم عادت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

من همونم که همیشه غم و غصه ام بی شماره اونی که تنها ترینه حتی سایه هم نداره این منم که خوبی هام رو کسی هرگز نشناخته اون که در راه رفاقت همه ی هستیش رو باخته هر رفیق راهی با من دو سه روزی همسفر بود ادعای هر رفاقت واسه من چه زودگذر بود ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مقدس ترین کلمه خداوند ... زیباترین کلمه عشق ... پر احساس ترین کلمه محبت ... پر معنی ترین کلمه نگاه ... عالی ترین کلمه دوستی ... تلخ ترین کلمه جدایی ...دردناک ترین کلمه خیانت ... بدترین کلمه تمسخر ... و آشناترین کلمه تو

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

امروز تولد دوست عزیزم که خیلی دوستش دارم اناهیتا س بهش تبریک میگم

انا جون ایشالا تولد ۳۱۰ سالگیت دعوتم کنی

مهاجر

روی قبرم بنویسید مسافر بوده است ........ بنویسید که یک مرغ مهاجر بوده است ...... بنویسید زمین کوچه ی سرگردانیست ..... او در این معبر پرحادثه عابر بوده است ...... صفت شاعر اگر همدلی و همدردیست ...... در رثایم بنویسد که شاعر بوده است. بنویسید اگر شعری ازاومانده بجای ...... مردی از طایفه ی شعر معاصر بوده است ...... مدح گویی و ثنا خوانی اگر دین داریست ...... بنویسید در این مرحله کافر بوده است ...... غزل هجرت من را همه جا بنویسید ...... روی قبرم بنویسید

مهاجر

 نظر بدین بابا با ۱۰۰۱ امید اینارو می نویسم

عشق

آه که هر کس در گوشه وکناری  می کوشد تا به گونه ای گرمای دلپذیر آن را در قلب خود حس کند

مگر تو بارها با چشمانی پر از اشک به اسمان چشم ندوخته ای و آهی از دل نکشیده ای ؟

به راستی چند بار از سر کوچه یا خیابانی گذر کرده ای ونگاهی آغشته به درد به آن انداخته ای ؟

چند بار در نیمه  های شب دست به سوی ستارگان گشوده ای تا سوار بر بال رویا هایت لطافت وجود معشوق را بر سر انگشتانت حس کنی ؟

عاشقی دردی است که بی آن ، نه من، نه تو و نه هیچ انسانی را که قلبی در سینه داشته باشد یارای گذر دوران زندگانی نیست . دردی است که زیبایی اش را چه آسان میتوان  در نگاه عاشق دید و نوای امید بخشش را در تپش قلب او شنید .

عاشقی زیباست،همچون لحظه دیدار ،عاشقی زیباست...

و عاشقی بس  زیباست.